کد مطلب:6571 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:459

اخلاق و كردار رضوي (ع)
مقاله

اخلاق و كردار امام رضا عليه السلام

ابراهيم بن عباس مي گويد: من هرگز نديدم حضرت رضا(ع) به كسي ظلم كند يا سخن كسي را قطع نمايد يا حاجت كسي را در صورت قدرت رد كند يا در مجلسي پاهاي خود را دراز كند يا به نشانه بي احترامي نسبت به كسي، تكيه دهد يا بنده هاي خود را ناسزا گويد يا آب دهان خود را بيرون بريزد يا صدايش را به قهقهه بلند كند؛ بلكه خنده آن حضرت تبسّم بود.

وقتي براي آن حضرت سفره مي انداختند، تمام بندگان و خدمتگزاران خود، حتي دربانان و چوپانها را در سر همان سفره مي نشاند. خواب آن حضرت بسيار كم و بيداري اش زياد بود و بسياري از شب ها تا به صبح نمي خوابيد.

روزه هاي مستحبي بسيار مي گرفت و هرگز سه روز روزه را در يك ماه ترك نمي كرد و مي فرمود كه آن روزه دهر است و آن روز پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر و چهارشنبه اول از دهه دوم هر ماه است . صدقات سري آن حضرت بسيار بود و اكثرا آنها را در شب هاي تار- بدون مهتاب- انجام مي داد. هر كس گمان كند كه مانند آن حضرت را ديده است او را تصديق نكنيد.

ابن ابي عباد، وزير مامون، شيوه زندگي امام(ع) را چنين يادآور شده است:
"حضرت علي بن موسي(ع) در تابستان روي حصير مي نشست و فرش او در زمستان نوعي پلاس بود، دور از چشم مردم جامه خشن مي پوشيد و هنگام رويارويي با مردم، لباس معمولي مي پوشيد تا خودنمايي به زهد، تلقي نشود."


عطر اخلاق امام(ع)، در نسيم شعر شاعران

ابونواس، از اديبان و شعراي معروف عصر امام رضا(ع) است. وي كه در ادبيات و شعر، شهره و نامدار زمان خود بوده است، با تمام توان ادبي كه داشت، از ستودن امام(ع) اظهار ناتواني كرد. ابن طولون مي نويسد،

برخي از اصحاب به ابونواس اعتراض داشته، چنين گفتند:

تو در باره شراب، كوه و دشت، موسيقي و ... شعر سروده اي، تو را چه شده است كه درباره موضوعي مهم، يعني شخصيت والاي امام علي بن موسي الرضا(ص) تاكنون چيزي نگفته و شعري نسروده اي؟ با آن كه معاصر امام نيز هستي و او را به خوبي مي شناسي.


ابونواس در پاسخ چنين گفت:

والله ماتركت ذلك الا اعظاما له و ليس يقدر مثلي ان يقول مثله

سوگند به خدا كه بزرگي او مانع اين كار شده است. چگونه كسي چون من، درباره شخصيتي چون او مدح تواند كرد.

آنگاه ابيات زير را سرود:

قيل لي انت اوحد الناس طرا في فنون من الكلام النبيه
لك في جوهر الكلام بديع يثمر الدر في يدي مجتبيه

فعلام تركت مدح ابن موسي و الخصال التي تجمعن فيه
قلت لا اهتدي لمدح امام كان جبريل خاد ما لابيه
چكيده سخن او چنين است: از من نخواهيد او را بستايم، مرا توان آن نيست تا از كسي كه جبرئيل خدمتگزار آستان پدر اوست مدح گويم.



قصيده اي به او منسوب است كه در مرو چون چشمش به حضرت رضا(ع) افتاد، آن را سرود و گفت:


مطهرون نقيات ثيابهم تجري الصلاة عليهم اينما ذكروا

من لم يكن علوياحين تنسبه فماله في قديم الدهر مفتخر

فانتم الملا الاعلي و عندكم علم الكتاب و ما جاءت به السور

امامان معصوم، پاكيزگان و پاكدامنان هستند كه هرگاه نامي از ايشان به ميان آيد، بر آنان درود و تحيت فرستاده خواهد شد.
كسي كه انتسابش به سلاله پاك علي(ع) نرسد، در روزگاران داراي مجد و افتخار نيست.
به راستي كه شما در جايگاه بلندي قرار داريد و علم كتاب و مضامين سوره هاي قرآن نزد شماست.


ابن صباع مالكي درباره حضرتش مي نويسد:


حضرت از مناقبي والا و صفاتي پسنديده برخوردار است. نفس شريفش پاك، هاشمي نسب و از نژاد پاك نبوي(ص) است.

بعداز جريان ولايتعهدي، روزي عبدالله بن مطرف بن هامان بر مامون وارد شد. حضرت رضا(ع) نيز در مجلس حضور داشت. خليفه رو به عبدالله كرد و گفت: در باره ابوالحسن علي بن موسي الرضا(ع) چه مي گويي؟

عبدالله گفت:

«چه بگويم در باره كسي كه طينت او با آب رسالت سرشته شده و ريشه در گواراي وحي دوانيده است. آيا از چنين ذاتي جز مشك هدايت و عنبر تقوا مي تواند ظاهر شود؟»


اخلاق امام(ع) در بيان روايات

او بسيار به مستمندان رسيدگي مي كرد. به دادن صدقه به ويژه در شبهاي تار و به صورت پنهاني بسيار مبادرت مي كرد. با خدمتگزارانش كنار يك سفره مي نشست و غذا مي خورد.

هيچ فرقي ميان غلامان و اشراف و اقوام و بيگانگان نمي گذاشت، مگر براساس تقوا. همواره متبسم و خوش رو بود. بهترين بخش غذاي خود را قبل از تناول، براي گرسنگان جدا مي ساخت. با فقرا مي نشست. در تشييع جنازه شركت مي جست. خدمتكاري را كه مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمي خواند. با صداي بلند و با قهقهه هرگز نمي خنديد.

رفع نياز مؤمنان و گره گشايي از ايشان را بر ديگر كارها مقدّم مي داشت. روي حصير مي نشست. قرآن زياد تلاوت مي كرد. با گفتارش دل كسي را نرنجانيد. سخن هيچ كس را ناتمام نمي گذاشت و نمي شكست. هيچ نيازمندي را تا حد امكان رد نكرد. پاي خود را هنگام نشستن در حضور ديگران دراز نمي كرد. در حضور ديگران همواره از ديوار فاصله داشت و هيچ گاه تكيه نزد.

همواره ياد خدا بر زبان جاري داشت. از اسراف و تبذير سخت پرهيز داشت. به مسافري كه پول خود را تمام و يا گم كرده بود، بدون چشمداشت، هزينه سفر مي داد. در دادن افطاري به روزه داران كوشا بود. به عيادت بيماران مي رفت. در معابر عمومي، آب دهان خود را نمي انداخت. از ميهمان شخصا پذيرايي مي كرد. هنگامي كه بر جمعي كنار سفره وارد مي شد، اجازه نمي داد تا براي احترام وي از جاي برخيزند. به سخن ديگران كه وي را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشي داشتند، با دقت كامل گوش مي داد.

خويش را به بوي خوش معطر مي كرد، به خصوص براي نماز. به نظافت جسم و لباس به ويژه موي سر توجّه داشت. قبل از غذا دست ها را مي شست و با چيزي خشك نمي كرد، بعد از غذا نيز آنها را مي شست و با حوله اي خشك مي كرد.

اگر غذايي از حد نياز زياد مي آمد، آن را هرگز دور نمي ريخت. در حضور ديگران به تنهايي چيزي نمي خورد. بسيار بردبار و شكيبا بود. كارگري را كه به مبلغ معين اجير مي كرد، در پايان افزون بر مزدش به او عطا مي كرد. با همگان با رافت و خوشرويي روبرو مي شد. بسيار فروتن بود. به فقرا و بيچارگان بسيار مي بخشيد و آن را براي خود پس انداز مي دانست.


اين همه كه ياد شد، بي گمان خوشه اي از خرمن شخصيت اخلاقي آن امام بزرگ است و نه تمام.


مهماني و آداب آن

شبي حضرت رضا(ع) مهماني داشتند كه يك مرتبه چراغ تغييري كرد- و احتياج به اصلاح داشت- مهمان، دست خود را دراز كرد تا چراغ را درست كند.

حضرت رضا(ع) دست او را كنار زدند و خودشان به اصلاح چراغ پرداختند و فرمودند: «ما قومي هستيم كه مهمانهايمان را به كاري وا نمي داريم» احترام مهمان، بيش از اين است كه به خدمت صاحبخانه بپردازد.
حقوق كارگر

سليمان جعفري مي گويد:... من با حضرت رضا(ع) وارد منزلشان شديم، حضرت ديدند غلامانشان مشغول گلكاري هستند و كارگر سياه چهره اي هم با آنها مشغول كار است.


حضرت فرمود، اين كيست با شما؟ غلامان گفتند او را آورده ايم به ما كمك كند و چيزي هم به او بدهيم.

حضرت فرمود، آيا مزد او را معين كرده ايد؟ گفتند نه، ما هر چه به او بدهيم راضي است.


حضرت بسيار خشمگين شدند به طوري كه مي خواستند غلامان خود را با تازيانه ادب كنند، من پيش رفته گفتم، فدايتان شوم چرا ناراحت شديد؟!

حضرت فرمود: آخر من چندين بار آنها را از مانند اين كار منع كرده ام كه به هيچ كس كاري ندهند مگر مزد و اجرت او را تعيين كنند.

- اي سليمان- بدان اگر كارگري براي تو كاري كرد بدون تعيين اجرت غالبا چنين است- اگر سه برابر اجرتش را هم به او بدهي باز گمان مي كند. كم داده اي و اگر مزد او را تعيين كردي، اگر همان مقدار هم بدهي ترا سپاسگزار است و اگر يك ذره اضافه كني آنرا بحساب مي آورد و مي فهمد كه به او زيادي هم داده اي.


تواضع در كمك كردن

يك بار حضرت امام رضا(ع) وارد حمام عمومي شدند. يكي از كساني كه داخل حمام بود و حضرتش را نمي شناخت از حضرت خواست كه او را دلاكي كند. حضرت با تمام جلالتي كه داشتند شروع كردند به كيسه كشيدن آن شخص.

هنوز چيزي نگذشته بود كه افرادي كه در حمام رفت و آمد داشتند، حضرت را شناختند و به آن شخص معرفي كردند آن مرد شروع كرد به عذرخواهي، ولي حضرت بدون اينكه از كار خودشان دست بردارند، جملاتي براي رفع ناراحتي او فرمودند و همانگونه كه دلاكي مي كردند با كلام نرم و ملايم قلب او را آرامش بخشيدند.


تقوي ملاك برتري

يكي از اهالي بلخ مي گويد: من در سفر حضرت رضا(ص) به خراسان همراه بودم، يك روز وقتي سفره اي براي حضرت انداختند آن حضرت تمام خدمتگزاران اعم از سياه و غير سياه را بر سر آن سفره جمع كرد.

من عرض كردم فدايت شوم خوب است براي آنها سفره ديگري قرار دهيد! حضرت فرمود، آرام باش كه خداي همه ما يكي است، مادر همه ما و پدر همه ما يكي است و پاداش هم به عمل است. هر كس عملش بهتر است نزد خداوند مقرب تر است هر چند بنده يا سوداني سياه باشد.


اسراف و تبذير

ياسر خادم مي گويد: روزي غلامان حضرت ميوه اي خوردند و آن را به پايان نرسانده به دور انداختند.

حضرت رضا(ع) به آنها فرمود: سبحان الله اگر شما از همين ميوه نيم خورده بي نياز هستيد- بدانيد- افرادي هستند كه به آن محتاج اند، آن را به افرادي كه احتياج دارند برسانيد.
حرمت مؤمن

يسع بن حمزه مي گويد: من در مجلسي با حضرت رضا(ص) مشغول صحبت بودم و عده زيادي هم براي پرسش از مسائل حلال و حرام جمع شده بودند. كه مردي بلند قامت و گندمگون داخل شد و سلام كرد و عرضه داشت. من دوستي از دوستداران شما و اجداد شما هستم و از حج مي آيم، زاد و توشه ام گم شده اگر ممكن است كمكي بفرمائيد كه من به شهرم برسم كه اين نعمتي است بر من از جانب خداي تعالي، پس چون به شهرم رسيدم آنرا از جانب شما صدقه مي دهم چون من احتياجي به صدقه ندارم.


حضرت فرمود: بنشين، خدا ترا رحمت كند. حضرت رو كردند به مردم و با آنها سخن گفتند تا وقتي كه متفرق شدند و فقط آن مرد و من و سليمان جعفري و خيثمه باقي مانديم. حضرت فرمود، اجازه مي دهيد من به داخل منزل بروم؟


بلند شدند و داخل رفتند و بعد از لحظاتي آمدند پشت در و دست مبارك خود را از بالاي در خارج كردند و فرمودند: كجاست آن مرد خراساني؟ آن مرد گفت: بله اينجا هستم. حضرت فرمود: اين دويست دينار را بگير و كار خود را انجام بده و به آن متبرك شو و از طرف من هم لازم نيست صدقه دهي، بيرون برو كه من ترا نبينم و تو مرا نبيني. آن مرد خارج شد.

وقتي حضرت آمدند، سليمان گفت فدايت شوم شما كه عطاي وافر و زيادي به اين مرد فرموديد چرا روي نازنين خود را از او پوشانديد؟ حضرت فرمود، تا مبادا ذلت سؤال را در چهره اش ببينم. آيا مگر نشينده اي كه رسول خدا(ص) فرمود: هر كس حسنه و كار نيك خود را مستور بدارد، برابر است با هفتاد حج و هر كس سيئه و كار زشت خود را آشكار كند خوار مي شود و هر كس زشتي خود را بپوشاند و عمل خلافش را در پنهان انجام دهد بخشيده خواهد شد؟!
اطعام مساكين
معمربن خلاد مي گويد: وقتي حضرت رضا(ص) مي خواستند غذا بخورند يك كاسه بزرگي را كنار سفره مي گذاشتند و از بهترين غذاها، از هر كدام مقداري، در آن كاسه مي ريختند و مي فرمودند: آنرا به مساكين بدهند.

سپس اين آيه مباركه را قرائت مي فرمودند: فلا اقتحم العقبة - سوره بلد آيه 11 - «پس انسان. آن گردنه هاي سخت را نتواند پيمود.» و بعد مي فرمود، چون خداوند مي دانست كه براي هر انساني، آزاد كردن بنده، مقدور نيست راهي براي رسيدن به بهشت قرار داد با اطعام طعام.
عبادت هاي سنگين و ختم قرآن و سجده هاي طولاني
برادر دعبل مي گويد: حضرت رضا(ص) پيراهني از خز سبز رنگ و انگشتري از عقيق به برادرم «دعبل» عنايت كردند و فرمودند، اي دعبل برو «قم» كه در آنجا فايده خواهي برد، و فرمود: اين پيراهن را محافظت كن.

زيرا كه من در اين پيراهن در هزار شب، هر شب هزار ركعت نماز خوانده ام و در آن هزار بار قرآن را از ابتدا تا انتها ختم كرده ام.

صولي مي گويد: از جده ام پرسيدند كه درباره رفتار حضرت رضا(ع) سخني بگويد.
جده من كه زني بسيار عاقل و سخاوتمند بود گفت: حضرت رضا(ع) كه هميشه نمازش را در اول وقت مي خواند وقتي نماز صبحش تمام مي شد به سجده ميرفت و سر مبارك خود را بر نمي داشت تابالا آمدن آفتاب. و آن حضرت در اين مدت به ذكر خداي تعالي مشغول بود.